پادشاهي پسري را به اديبي داد و گفت : اين فرزند توست ، تربيتش هم چنان كن كه يكي از فرزندان خويش.اديب خدمت كرد و متقبل شد ( پذيرفت) و سالي چند بر او سعي كرد و به جايي نرسيد و پسران اديب در فضل و بلاغت منتهي شدند .(به پايان رسيدند) ملك دانشمند را مؤاخذت كرد و معاتبت فرمود كه وعده خلاف كردي ( پيمان شكستي ) و وفا به جا نياوردي . گفت بر رأي خداوند روي زمين پوشيده نماند كه تربيت يكسان است و طباع ، مختلف .
” گرچه سيم و زر سنگ آيد همي در همه سنگي نباشد زرّ و سيم
بر همه عالم همي تابد سهيل جايي انبان مي كند جايي اديم "
گلي از گلستان شهيد مطهري (ره)