كشتي نجات
اسطوره عشق و ايثاري ، اي كرامت بارور! كه دلت بر مدار تيغ و عشق مي گرديد و اگر طلوع آتشينت نبود ، دهان هميشه گشوده ستم ، هر چه پاكي را در كام مي كشيد و شرف همچنان يتيم مي ماند …
نامت تبلورعاشقانه ترين احساس ، در نبض هستي است و آزادگان تاريخ ، همه وامدار روح خدايي تو هستند كه شهامت و مقاومت را با لحظه لحظه عمرت و قطره قطره خونت تفسير كردي …
در محفل روحانيان ملكوت ، ذكرت صلوات است و در مقتل دشمنان فرتوت ، هيهات …
تو تجلي جمال خداوندي در زمين و ظهور جلال حضرت حق در زمان. با آمدنت ، زيستن معناي راستين خويش را باز مي يابد و مردن با ابديت آسماني پيوند مي خورد …
شكل سياه خاك با نامت ، مفهوم روشن افلاك گرفته و نام زمين از موهبت گام هاي تو سربلند شده است . روح سرگردان انسان در باران بي نهايت مهربانيت شست و شو كرده و حقيقت ، چون غنچه اي كه از پس نسيم و شبنم سحر گاهي گشاده شود ، به جهان چهره گشوده است .
تو ، سرشت صالح انساني ، كشتي نجات و مشعل هدايت … ميلادت رستاخيز ناگهان جهان است و بعثت دوباره انسان !
سالكان ، نيازمند نورند و تو مصباح هدايتي . چراغ روشني كه خداوند در طريق دشوار عبوديت افروخته است ، تا عاشقان در آن نظر كنند و جان خويش را از فروغ او بيفروزند . عاشقان ، غرقه ي درياي عشقند و تو كشتي نجاتي ! آن كه در كشتي نجات نشسته ، چه بيم از موج هاي حايل درياي عاشقي دارد؟ و اين است كه “ إنّ الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه” .
چه سان مراتب تقرب وحداني را طي كرده اي كه فرشتگان خدا كه ساكنان حريم آسمانند ، از اوج عروج بي نهايت انسان، از معراج روحاني ات شرمناك اند ؟ …
شگفت مردي هستي تو اي حسين ! واقعه اي آسماني كه در دفتر سياه خاك نمي گنجد.مهربا ني ، چشمان پاكت فراتر از مرز تنگ نوشتن است . نيايشي بايد تا چشم جان را از دريچه هاي تنگ تمنا به آفتاب روشن نگاهت بسپاريم … خداوندا ؛ لا فرق بينك و بينهم الّا أنّهم عبادك و اين است كه ما تو را با حسين (ع) شناخته ايم …
“ ميلاد با سعادت امام حسين (ع) و روز پاسدار برعاشقان مبارك “
نامه جامعه59 ، ص 11