در ماتم سپيده (شعر)
امشب علي ز سوز جگر گريه مي كند در ماتم سپيده ، سحر گريه مي كند
زهرا درون بستر و مولا به حال او همچون صدف ز ديده گهر گريه مي كند
اشك پدر به دامن غربت روانه شد دختر به اشك چشم پدرگريه مي كند
ياد آورم ز ناله مظلومه همسرش كز داغ جانگداز پسر گريه مي كند
تا روز حشر ميخ در خانه علي از بهر يار سينه سپر ، گريه مي كند
خورشيد سر برهنه گرفتار تيرگي است دامان او گرفته قمر ، گريه مي كند
از آبشار ديده به مظلومي علي تا روز حشر جن و بشر گريه مي كند
“ كاربر مدرسه صديقه كبري (س) بهار همدان”