دل نوشته
يا صاحب العصر والزمان (عج)
با اين فاطميه خيلي سال مي شود كه نيامده اي ، از خيلي هم بيشتر،در اين سالها بارها زير طوفان حوادث خم شديم اما چون پشتمان به تو گرم بود، نشكستيم. بارها خواستند قداستمان را بين درو ديوار له كنند، چون نام تو وسط بود نگذاشتيم. آنقدر از پشت بام طعنه هايشان سنگبارانمان كردند كه تورا رها كنيم اما نكرديم . چه شبها پدرانمان در انتظار صبح آنقدر گريستند تا به خواب رفتند ، حال ما فرزندان كوهسار نهج البلاغه ايم ، بوي مدينه مي دهيم و از چشمانمان قطره قطره صحيفه مي بارد و استوار به لحظه طلوع تو مي انديشيم ، شنيده ام سالي كه بخواهي بيايي آنقدر باران مي بارد كه … كه در آسمان نگاه منتظرانت ظهور خواهي كرد، ديروز هم باران مي آمد ، از هر قطره اي سراغت را گرفتم گفت : ” شايد اين جمعه بيايد …”