همه ما در روز عاشورا و ماه محرم هر موقع نام امام حسین علیه السلام را می شنویم آرزو می کنیم ای کاش در کربلا بودیم وامام را یاری می کردیم !! اما تصورش را بکن یک عزیزی در کربلا بود و…
چقدر سخت است تصورش را بکن در کربلا باشی و نتوانی کاری انجام دهی ! در کربلا باشی و پرپر شدن عزیزانت را ببینی و نتوانی کاری انجام دهی!!
چقدر ناراحت کننده است !!ببینی مولایت ،امامت ،رهبرت ،ندای “هل من ینصرنی “را سر دهدو نتوانی یاریش کنی و جوابش را بدهی .اشک ازچشمان جاری ،اشک نه ،خون از چشمان جاری میشودقلب شکسته شده و صدای آن عرشیان را به لرزه در می آورد.
و چقدر سخت است !!عمه ات زینب را ببینی یکه و تنها بار غم کودکان و اسیران رابر دوش میکشد و سنگ صبورشان می شود و تو نمی دانی چگونه با این بدن نحیف ولاغر کمکش کنی .
و چقدر سخت است !!با تمام وجود بخواهی مولایت را یاری کنی اما بازهم زمین و زمان یاریت نکند آه مولای من می دانم چقدر مشتاق یاری رساندن به مولایت بودی اما…
آری خود بهتر می دانستی که خواست و مشیت الهی بر این تعلق گرفته بود که بدن یاریت نکند و تو در بستر بیماری قرار گیری و مریض مصلحتی کربلا شوی تا آیندگان رهبر و امامی داشته باشند و زندگی همچنان ادامه یابد چرا که اگر بیماری به سراغت نمی آمد غیرت و جوانمردی ومردانگی اجازه ماندن می دادو ماهم ….
مولا و سرور من !!به احترام عمه ات زینب و سختیهایش قسمت می دهیم یاریمان کن ،شفیع مان شو ،که قدر مولای خود را بدانیم وشرمنده اش نشویم .