موز و خجالتش از برهنگی
وقتی معلم وارد کلاس شد بچه ها با دیدن او کلی ذوق کردند سر ازپا نمی شناختند .
آخ جون خانم معلم برا مون میوه اورده .
خانم اجازه :اونا رو می خوای بدی به ما .
خانم ،اینا که به هممون نمی رسه ما زیادیم و موزا کم .
…هرکسی چیزی می گفت و معلم آرام و ساکت وسایل هاشو رو میزگذاشته و بدون اینکه چیزی بگه شروع کرد به پوست گرفتن موزا ،همه موزا رو پوست گرفت بجز یکی .
با تمو م شدن کارش رو به بچه ها گفت :دخترای گلم ، موز دوست دارین ؟ببینین چقدر زیباست.تازه با پوستش زیباتر هم میشه .
اگه گفتین پوستش براش مثل چیه ؟
سرو صدای بچه هابلندشدوهرکسی یه چیزی می گفت و او هم باحوصله گوش می داد و گاهی هم بایه لبخند میزد ویاسری تکان می داد .بچه ها که ساکت شدن با صدای مهربانش جواب داد همه اینایی که گفتین درسته ولی اینم هست نگاه کنین ما هرکدوم یه لباسی پوشیدیم و این لباس هم، مارو زیباتر کرده هم از سرما نگه داشته وهم از دید چشمهای آلوده حفظمون کرده ،برا موز هم پوستش همون لباسشه .
دخترای من !خداوند مهربان از ما خواسته حجابمونو رعایت کنیم و با حجاب کامل بیرون بیایم و در برابر نامحرمان پوشیده باشیم .
حالا نگاه کنین به این موزایی که پوستشونو گرفتم نگاه !چقدر سیاه و زشت شدن ،چون لباسشونو ،حجابشونو ازشون گرفتیم .
اول که لباسشونو در اوردم زیبا بودن اما یه کم که جلوی ما برهنه و بی حجاب ماندن سیاه و بد رنگ شدن ، زیبایی خودشونو از دست دادن .
ما هم مثل همین موزیها هستیم اگه حجابمونو برداریم یا کامل نباشه این جوری بعد از یه مدتی زشت و بی ریخت می شیم چون به همه اجازه دادیم زیباییهای مارو ببینن .از طرفی می تونیم بگیم اونا از خجالت برهنه بودن، سیاه شدن پس یعنی، ما به اندازه این موزا هم نیستیم که با حجاب ناقص و..بیرون میایم اما عین خیالمونم نیس، یعنی! ازاینا هم کمتریم .
دیگه هیچ صدایی به گوشش نمی رسید همه ساکت بودن و به حرفهای معلمشان فکر می کردن.چه حرف جالب و چه درس پرمحتواییبود درس امروز.
یعنی ما از موز هم کمتریم سیاهی موز از برهنگیشه ،اما ما…
راستی نظر شما درباره این بحث چیه ؟یا معلم ،این درسو با چه روشی می تونست بیان کنه که که بهتر برای بچه ها بحث حجاب جا بیافته و جواب بده ؟
ممنون میشیم اگه نظراتتونو برامون بگین