گفتار و نوشتار، هرچه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفي شخصيّتي كه اصلش از عالم ملكوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد؛ زيرا كلام، حقيقتي اين سويي و موجود ملكوتي آن سويي است و لذا قرآن چهره دنيايي خود را از دريچه كلام، توصيف ميكند، ليكن سيماي لوح محفوظي او لفظ و كلام نمي شناسد.
وقتي سخن از موجودي است كه زهره سماء و زهراي زمين است[1]
، وجودي كه عرش و فرش، فرش هستي اوست و چهره اي كه ثمره نتيجه هستي است[2]
، قلم سرافكنده و از ناوك او عرق خجلت بر صفحه كاغذ مي نشيند و زبان، الكن و تنها شيون و ناله اَخرس را دارد. ولادت شخصيتي كه به عنوان كوثر به حبيب خدا رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) عطا شده[3]
بر جهان امكان پرميمنت باد.
===========
[1]ـ بحار الانوار، ج43، ص17؛ «…خلق نور فاطمة الزهراءٍّ يومئذٍ كالقنديل و علّقه في قرط العرش فزهرت السماوات السبع و الأرضون السبع من أجل ذلك سمّيت فاطمة الزهراء».
[2]ـ امالي صدوق، ص393.
[3]ـ سوره كوثر، آيه 1؛ «إنّا أعطيناك الكوثر».
++++++++++
***{سرچشمه انديشه جلد 2، صفحه 100}
بياييم قدمگاه وجودش را سجدهگاه عشق و رايحه دلنواز هستياش را بشارت رضوان الله بدانيم؛ «إذا اشتقت إلي الجنّة شممت رائحة فاطمة» [1]
و به مقدار توان، كوثر وجودش را در طرف هستي خود مالامال گردانيم؛ زهرايي كه در سير عشق به پروردگارش سبقت گرفته؛ بلكه الگوي همه عاشقان شده.
1. لذّت طاعت و حلاوت خدمت الهي، مگر خداي در كام جانش نشانده كه هرگز به چيز ديگر نمي انديشد و تنها با نگريستن به چهره كرامت و خيره شدن به سيماي عظمت الهي، خود را زنده مي دارد: «شغلتني عن مسئلته لذّة خدمته؛ لا حاجة لي غير النظر إلي وجهه الكريم».
ايزد پرستان را نظر بر ماسوا نيست
خورشيد رويان را به ذرّات اعتنا نيست
او كه هيچ چيز جز ذكر محبوب و ياد معشوق نمي تواند وَقود عشقش و شعله حُبّش را سرد و خنك كند: «يا ربّ ليست من أحد غيرك تثلج بها صدري» [2]
، او كه شادي قلبش و سرور نفسش در شعاع فيض ربوبي است و «تسرّ بها نفسي» [3]
او كه قرّه عينش و اشك شوقش در پرتو نگاه رحماني است و «تقرّ بها عيني» [4]
و بالاخره، او كه آرامش قلبش و آسايش جانش در توجه به اوست و «يطمئنّ بها قلبي» [5]
، او زهراست.
===========
[1]ـ علل الشرايع، ج1، ص218؛ بحار، ج43، ص5.
[2]ـ ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحار الأنوار، ج 83، ص 67.
[3]ـ ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحار الأنوار، ج 83، ص 67.
[4]ـ ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحار الأنوار، ج 83، ص 67.
[5]ـ ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحار الأنوار، ج 83، ص 67.
++++++++++
***{سرچشمه انديشه جلد 2، صفحه 101}
2. اگر در صحنه سلامت نفس و صيانت روح او را بنگري، طائر طاهر وجودش سبكبال از هرچه بدي و پرتو آن از هرچه نيكي در آسمان پر ستاره فضيلت به پرواز درآمده و ندا در مي دهد: «اللّهمّ انزع العجب و الرياءِ و الكبر و البغي و الحسد و الضعف و الشكّ و الوهن و الضرّ و الأسقام و الخذلان و المكر و الخديعة و البلية و الفساد من سمعي و بصري و جميع جوارحي و خذ بناصيتي إلي ما تحبّ و ترضي» [1]
، او از آفريدگارش مسئلت مي كند تا همه ارجاس نفساني و ارجاز جسماني را از او دور دارد و زمام هستي و ناصيه وجودش را به سمتي بكشاند كه رضاي او در آن است.
3. اگر در ميدان علم و آگاهي او را بجويي، به گونه اي خواهي يافت كه حقيقت علم در آسمان هستي او همانند ستاره اي فروزان، فروغي ويژه دارد و آنچه را در گذشته ازلي و آينده ابدي و حال جاري تحقّق دارد، در جلو ديدگان او سان ديده گذر مي كند: «نادت [فاطمة]: أُدن [يا أبا الحسن] لأُحدِّثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن إلي يوم القيامة حين تقوم الساعة».[2]
او تعلّم همه آنچه را از طريق وحي نبوي مي شنيد، مشتاقانه فرا گرفته و تمام همّ خود را در حفظ و نگهداري آن علوم آسماني به كار مي برد و هيچ چيزي را برابر و معادل آن نمي دانست؛ حتي حاضر بود از دو فرزندش، حسنين بگذرد؛ ليكن از آن كلام سماوي و نداي ملكوتي دست بر ندارد…
===========
[1]ـ بحار الانوار، ج 83، ص 86.
[2]ـ عيون المعجزات، ص54؛ بحار الانوار، ج43، ص8.
++++++++++
***{سرچشمه انديشه جلد 2، صفحه 102}
«فإنّها تعدل عنّي حسناً وحسيناً».[1]
او در مقام تعليم و آموزش علوم الهي و حقايق ديني، هرگز خستگي به خود راه نمي داد؛ بلكه شوق پاداش تعليم و صواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول مي داشت كه ضربات خستگي و لطمات رنج و ناراحتي، كمترين آسيبي به پيكره روح راسخ او وارد نمي ساخت: «فقالت: إكتريت أنا لكلّ مسألة بأكثر من مل ء ما بين الثري إلي العرش لؤلؤاً فأحري أن لا يثقل عليّ».[2]
4. وقتي او را در سيماي علي(عليهالسلام) مي يافتي، بهترين مددكار و يار علي در مسير طاعت الهي بود. از ديدگاه علي بهترين همسر كسي است كه نه تنها اجازه ندهد كه شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از ميدان اطاعت الهي بگريزد و نه تنها مانع كمال و عبوديت در مسير الهي شوهرش نگردد، بلكه او را در اين مسير سختْ يار و مساعد باشد. قال(عليهالسلام): «الزهراء نعم العون علي طاعة الله».[3]
5. چون يكي از راههاي شناخت امور، شناسايي معادل و همسان است، براي بازيافت حقيقت و دريافت نفاست زهرا، تابلوي رسا و آية كبراي وجود اميرالمؤمنين بهترين راهنماست و لذا رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اگر علي(عليهالسلام) نبود، زهراءٍّ كفو و همتايي نداشت: «لولا أنّ أميرالمؤمنين تزوّجها
نه».[1]
کوثر قرآن(آیت الله جوادی آملی)